حال که رسوا شده ام مـی روی؟
واله و شیدا شده ام مــــی روی؟

حال کـه غیر از تو ندارم کســــی،
وین ‌همه تنهـا شده ام می روی؟

حال که چون پیکـــر سوزان شمع
شعله سراپــا شده ام مـی روی؟

حــــال که در بـــزم خراباتیـــــــان،
همدم صهبــــا شده‌ام مـی روی؟

حــال که در وادی عشق و جنون،
وامق عذرا  شده ام مـــــی روی؟

حـــال کـــــــــه نـــادیده خریدار آن
گوهر یکتـــــــا شده‌ام مــی روی؟

حــــــال که در بحر تماشــــای تو،
غرق تماشـــا شده‌ام مــی روی؟

اینهمـــه رسوا تو مرا خواستـــی!
حال که رسوا شده‌ام مـــی روی؟




تاریخ: پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

 

ملک‌الشعرای بهار » گزیده اشعار

مرغ سحر ناله سر کن

داغ مرا تازه‌تر کن

زآه شرربار این قفس را

برشکن و زیر و زبر کن

بلبل پربسته! ز کنج قفس درآ

نغمهٔ آزادی نوع بشر سرا

وز نفسی عرصهٔ این خاک توده را

پر شرر کن

ظلم ظالم، جور صیاد

آشیانم داده بر باد

ای خدا! ای فلک! ای طبیعت

!

شام تاریک ما را سحر کن

نوبهار است، گل به بار است

ابر چشمم ژاله‌بار است

این قفس چون دلم تنگ و تار است

شعله فکن در قفس، ای آه آتشین

!

دست طبیعت! گل عمر مرا مچین

جانب عاشق، نگه ای تازه گل! از این

بیشتر کن

مرغ بیدل! شرح هجران مختصر، مختصر، مختصر کن

عمر حقیقت به سر شد

عهد و وفا پی‌سپر شد

نالهٔ عاشق، ناز معشوق

هر دو دروغ و بی‌اثر شد

راستی و مهر و محبت فسانه شد

قول و شرافت همگی از میانه شد

از پی دزدی وطن و دین بهانه شد

دیده تر شد

ظلم مالک، جور ارباب

زارع از غم گشته بی‌تاب

ساغر اغنیا پر می ناب

جام ما پر ز خون جگر شد

ای دل تنگ! ناله سر کن

از قویدستان حذر کن

از مساوات صرفنظر کن

ساقی گلچهره! بده آب آتشین

پردهٔ دلکش بزن، ای یار دلنشین

!

ناله برآر از قفس، ای بلبل حزین

!

کز غم تو، سینهٔ من پرشرر شد

کز غم تو سینهٔ من پرشرر، پرشرر، پرشرر شد

 




تاریخ: یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:مرغ سحر,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

شد خزان، گلشن آشنایی
باز هم آتش به جان زد جدایی

عمر من ای گل طی شد
بهر تواز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی

با تو وفا کردم
تا به دلم جان بود
مهر و وفاداری
با تو چه دارد سود

آفت خرمن مهر و وفایی
نوگل گلشن جورو جفایی
از دل سنگت آه
دلم از غم خونین است
روش بختم این است

از جام غم مستم
دشمن می پرستم
تو و من در میل چمن
چونگل خندان از دست

هر گریه من
با دگران در گلشن نوشی می
من ز فراقت ناله کنم تا کی

تو و می چون ناله کشیدنها
من و چون گل جامه دریدنها
ز رقیبان خواری دیدنها

دلم از غم خون کردی
چو بگویم چون کردی
دردم افزون کردی
دردم افزون کردی

برو ای از مهر و وفا عاری
برو ای عاری ز وفاداری

که شکستی چون زلفت عهد مرا
دریغ و درد از عمرم که در وفایت شد طی
ستم به یارم تا چندجفا به عاشق تاکی

نمی کنی ای گل یک دم یادم
که همچو اشک از چشمت افتادم

تا کی بی تو بوداز غم خون دل من
آه از دل توگر چه ز محنت خوارم کردی
با غم و حسرت یارم کردی

مهر تو دارم باز
بکن ای گل با من هر چه توانی ناز
هر چه توانی ناز
کاز عشقت می سوزم باز




تاریخ: پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

ای تو بهانه واسه موندن ای نهایت رسیدن
ای تو خود لحظه بودن تو طلوع صبح خورشید رو دمیدن

ای همه خوبی همه پاکی تو کلام آخر من
ای تو پر از وسوسۀ عشق تو شدی تمامی زندگی من

اسم تو هر چی که میگم همه تکرار تو حرفای دل من
چشم تو هر جا که میرم جاریه تو چشمای منتظر من

ای تو بهانه واسه موندن ای نهایت رسیدن
ای تو خود لحظه بودن تو طلوع صبح خورشید رو دمیدن

تو رو اون لحظه که دیدم به بهانه هام رسیدم
از تو تصویری کشیدم که اونو هیچ جا ندیدم

تو رو از نگات شناختم قصه از عشق تو ساختم
تو رو از خودت گرفتم با تو یک خاطره ساختم

ای تو بهانه واسه موندن ای نهایت رسیدن
ای تو خود لحظه بودن تو طلوع صبح خورشید رو دمیدن

ای همه خوبی همه پاکی تو کلام آخر من
ای تو پر از وسوسۀ عشق تو شدی تمامی زندگی من




تاریخ: چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

اين همه آشفته حالي
اين همه نازك خيالي
اي به دوش افكنده گيسو
از تو دارم از تو دارم
اين غرور عشق ومستي
خنده بر غوغاي هستي
اي سيه چشم سيه مو
از تو دارم از تو دارم

اين توبودي كز ازل خواندي به من درس وفا را
اين تو بودي آشنا كردي به عشق اين مبتلا را
من كه اين حاشا نكردم
از غمت پروا نكردم
دين من دنياي من
از عشق جاويدان تو رونق گرفته
سوز من سوداي من
از نور بي پايان تو رونق گرفته


من خود آتشي كه مرا داده رنگ فنا ميشناسم

من خود شيوه نگه چشم مست تو را ميشناسم
ديگر اي برگشته مژگان
از نگاهم رو مگردان
دين من دنياي من
از عشق جاويدان تو رونق گرفته
سوز من سوداي من
از نور بي پايان تو رونق گرفته

اينهمه آشفته حالي
اين همه نازك خيالي
اي به دوش افكنده گيسو
از تو دارم ازتو دارم
اين غرور عشق و مستي
خنده بر غوغاي هستي
اي سيه چشم سيه مو
از تو دارم ازتو دارم




تاریخ: چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

يادم آمد
شوق روزگار کودکی
مستی بهار کودکی
يادم آمد
آن همه صفای دل که بود
خفته در کنار کودکی
رنگ گل جمال ديگر در چمن داشت
آسمان جلال ديگر پيش من داشت
شور و حال کودکی برنگردد دريغا
قيل و قال کودکی برنگردد دريغا

به چشم من همه رنگی فريبا بود
دل دور از حسد من شکيبا بود
نه مرا سوز سينه بود
نه دلم جای کينه بود
شور و حال کودکی برنگردد دريغا
قيل و قال کودکی برنگردد دريغا

روز و شب دعای من
بوده با خدای من
کز کَرَم کند حاجتم روا
آنچه مانده از عمر من به جا
گيرد و پس دهد به من دمی
مستی کودکانه مرا
شور و حال کودکی برنگردد دريغا
قيل و قال کودکی برنگردد دريغا




تاریخ: سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:شوق روزگار کودکی,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

عیدی

بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذرنگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو
بوی یاس جانماز ترمه ی مادربزرگ
با اینا زمستونو سر میکنم، با اینا خستگیمو در میکنم
شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه ی عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تانخورده ی لای کتاب
با اینا زمستونو سر میکنم، با اینا خستگیمو در میکنم
فکر قاشق زدن یه دختر چادر سیاه
شوق یک خیز بلند از روی بته های نور
برق کفش جفت شده تو گنجه ها
با اینا زمستونو سر میکنم، با اینا خستگیمو در میکنم
عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذاشتن جریمه های عید مدرسه
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب
با اینا زمستونو سر میکنم، با اینا خستگیمو در میکنم
بوی باغچه بوی حوض عطر خوب نذری
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن
توی جوی لاجوردی هوس یه آب تنی
با اینا زمستونو سر میکنم، با اینا خستگیمو در میکنم ......




تاریخ: سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:عیدی,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

شمع و پروانه منم مست میخانه منم
رسوای زمانه منم دیوانه منم
یار پیمانه منم از خود بیگانه منم
رسوای زمانه منم دیوانه منم
چون باد صبا در به درم
با عشق و جنون همسفرم
شمع شب بی سحرم از خود نبود خبرم
رسوای زمانه منم دیوانه منم
تو ای خدای من شنو نوای من
زمین و آسمان تو می لرزد به زیر پای
مه و ستارگان تو می سوزد ز ناله های من
رسوای زمانه منم دیوانه منم
وای از این شیدا دل من
مست بی پروا دل من
سرمایه سودا دل من رسوا دل من شیدا دل من
ناله تنها دل من شام بی فردا دل من
مجنون هر صحرا دل من رسوا دل من شیدا دل من




تاریخ: سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:رسوا دل من,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

 

توحید شیرازی پنجمین فرزند وصال شیرازی_برگ سبز 283      استاد شجريان
بازی زلف تو امشب به سر شانه ز چیست          خانه بر هم زدن این دل دیــــــــــوانه ز چیست
 گر نه آشفتگی این دل مسکین طلبی                الفـت زلــف پریشـــان تـــــــو با شانه ز چیست
 هرکسی از لب لعلت سخنی می‌گوید                چون ندیدست کسی این همه افسانه ز چیست
 حالت سوخته را سوخته دل داند و بس             شمع دانست که جان دادن پـــــــروانه ز چیست
 دوش در میکده حسرت زده می‌گردیدم             پیـــــــــــر پرسید که این گریه مستانه ز چیست
 گفتم ار هست در این خانه کسی باز نمای         ور کسی نیست بنا کردن این خـــــانه ز چیست
 گفت جامی ز می ناب به توحید دهید                  تا بداند که نـــهان بــــــودن جــــــانانه ز چیست

 




تاریخ: دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:توحید شیرازی ,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

 

                    سعدي_برگ سبز 261 استاد شجريان
 
از تو دل بر نکنم تا دل و جانم باشد                      می‌کشم جور تو تا تاب و توانم باشد
 گر نوازی چه سعادت به از این خواهم یافت       ور کشی زار، چه دولت به از آنم باشد
 چون مرا عشق تو از هرچه جهان باز استد         چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد
 تیغ قهر ار تو زنی قوت روحم گردد                     جام زهر ار تو دهی قوت روانم باشد **
 در قیامت چو سر از خاک لحد بردارم                  گرد سودای تو بر دامن جانم باشد **
 گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست               تا شبی محرم اسرار نهانم باشد
 هر کسی را زلبت خشک تمنایی هست             من خود این بخت ندارم که زبانم باشد
 جان بر افشانم اگر سعدی خویشم خوانی         سر این دارم اگر طالع آنم باشد
                                                                              
 
                                                                                       ** این ابیات در آواز نیامده است



تاریخ: دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:سعدي,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید                      وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفريد
وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید                    وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی                چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود         آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد         آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی                         چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی




تاریخ: یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:مدار صفر درجه,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

 

سفرکرده

کجا سفر رفتی
که بی خبر رفتی
اشکم را چرا ندیدی ؟
از دلِ من چرا بریدی ؟
پا از من ، چرا کشیدی ؟
که پیش چشمم ، بر دگر رفتی
پا از من ، چرا کشیدی ؟
که پیش چشمم ، بر دگر رفتی
بیا به بالینم ، که جان مسکینم

تابِ غم ، دگر ندارد
جز بر تو نظر ندارد
جان ، بی تو ثمر ندارد
مگر چه کردم ؟
که بی خبر رفتی
چه قصّه ها که از وفا گفتی با من
تو بی محبتی کنون جانا یا من
تو چنان شرر ، به خدا خبر ، ز خدا نداری
رَوَد آتش از ، سرِ آن سرا ، که تو پاگذاری
سوزِ دلم را تو ندانی
آتش جانم ننشانی
با غمت ، درآمیزم ، از بلا نپرهیزم
پیش از آن برم بنشین کز میانه برخیزم

رو به تو کردم ، به خدا خو به تو کردم ، که هم آغوش تو باشم
دل به تو بستم ، به امیدت بنشستم ، که قدح نوش تو باشم
چه شود اگر نفس سحر ، خبری ، زِ توآرد
به کس دگر ، نکنم نظر که دلم ، نگذارد

رو به تو کردم ، به خدا خو به تو کردم ، که هم آغوش تو باشم
دل به تو بستم ، به امیدت بنشستم ، که قدح نوش تو باشم
چه شود اگر نفس سحر ، خبری ، زِ توآرد
به کس دگر ، نکنم نظر که دلم ، نگذارد
رفتی و صبر و قرار مرا بردی بردی
طاقت این دلِ زارِ مرا بردی بردی
رفتی و صبر و قرار مرا بردی بردی
طاقت این دلِ زارِ مرا بردی بردی
کجا سفر رفتی
که بی خبر رفتی

 




تاریخ: شنبه 29 مهر 1391برچسب:سفرکرده,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

متن ترانه هایی از عبدالحسین مختاباد

 

 




تاریخ: جمعه 18 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

متن ترانه هایی از کروس سرهنگ زاده




تاریخ: پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

رها رها رها من




تاریخ: پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

شبی که آواز نی تو شنیدم




تاریخ: پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 53
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 153
بازدید ماه : 153
بازدید کل : 5656
تعداد مطالب : 106
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1





اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

خدمات وبلاگ نویسان جوان